یادداشت های غزه (۱۰۳)

«این بار طرح جایگزینی نیست»

رامی ابو جاموس یادداشت های روزانه خود را برای «اوریان ۲۱» می نویسد. او که بنیانگذار «غزه پرس» - دفتری که در ترجمه و کارهای دیگر به روزنامه نگاران غربی کمک می کند- است، ناگزیر شده با همسر و پسر دو سال و نیمه اش ولید، آپارتمان خود در شهر غزه را تحت فشار ارتش اسرائیل ترک نماید. پس از پناه بردن به رفح، رامی و خانواده اش مجبور شدند مانند بسیاری از خانواده ها که در این منطقه فقیر و پرجمعیت گیر افتاده بودند، مجددا به تبعید داخلی خود ادامه دهند.. او رویداد های روزانه خود را در این فضا برای انتشار در «اوریان ۲۱» می نویسد.
رامی برای این گزارش‌های محلی، جایزه مطبوعات نوشتاری و جایزه Ouest-France را در کادر جایزه Bayeux برای خبرنگاران جنگ دریافت کرد. این فضا از ۲۸ فوریه ۲۰۲۴ به او اختصاص یافته است.

تصویر مردی در ویلچر که در میان ویرانه‌های ساختمان‌ها و خرابه‌ها حرکت می‌کند. آسمان آبی است.

شنبه ۲۳ اوت ۲۰۲۵

وزارت جنگ اسرائیل اعلام کرده که قصد دارد شهر غزه، «آخرین دژ حماس» را اشغال کند. آنها هربار که شهری را اشغال می کنند همین را می گویند که «آخرین دژ» است. این کار را در جبالیا، بیت لاهیا و رفح کرده اند و حالا نوبت شهر غزه است.

مسئله این است که ۲.۳ میلیون تن مردم غزه هم اکنون در ۲۰ درصد از مساحت آن زندگی می کنند و ۸۰ درصد بقیه در اشغال ارتش اسرائیل است. پس از اشغال شهر غزه، این ۲.۳ میلیون تن در ۱۰ درصد از مساحت منطقه یعنی ۳۵ کیلومتر مربع انباشته خواهند شد. از زمان اعلام این خبر، تماس های تلفنی بی وقفه ای از سوی دوستان و بسیاری از افراد دیگر داشته ام: «چه باید کرد؟ آیا این خبر جدی است؟ آیا آنها واقعا این کار را می کنند؟». همسرم صباح هم همین را از من می پرسد. من پاسخ هایی خوشبینانه می دهم: «نه، آنها شهر غزه را اشغال نخواهند کرد. اکنون بهترین زمان برای دست یافتن به آتش بس است!». اما، باور عمیق خودم این است که هرچیزی ممکن است.

هنگامی که اسرائیل قصد اشغال رفح را داشت، جو بایدن، امانوئل ماکرون و رهبران دیگر غربی گفته بودند: «رفح یک خط قرمز است». اما اسرائیل، فرزند دردانه «غرب» هرکار که می خواست کرد و حالا می بینید که چه بر سر رفح آمده و چگونه به یک تل ویران بدل شده است. برای نتانیاهو خط قرمزی وجود ندارد. حیات سیاسی او وابسته به ادامه جنگ است اگرچه این را مشکل می توان بی پرده گفت. بنابراین، پاسخ دیگری برای خانواده و دوستان خود نمی یابم.

راه افتادن تنها با یک کوله بار، بدون دانستن مقصد

همه این را هم از من می پرسند که آیا طبق معمول ایده ای درباره «طرح جایگزین» (Plan B) دارم. متاسفانه این بار چنین طرحی نه برای من و نه برای صدها هزار تن که جایی برای رفتن ندارند، وجود ندارد. در آغاز جنگ، هنگامی که مجبور به جابجایی شده بودیم، راه حل هایی وجود داشت. می شد به سوی مرکز نوار غزه، دیرالبلح، یاجنوب، خان یونس، رفح و المواصی رفت... در این شهرها و حومه هایشان جاهایی برای ماندن و اجاره کردن، زمین هایی برای برپاکردن یک چادر وجود داشت. امروز چنین چیزی تقریبا غیرممکن است.

برخی توانسته اند درصورت اجبار به رفتن در آنجاها نزد دوستان یا در انبارها و گاراژ اقامت کنند. آنها مانند ما پیشتر جابجایی را تجربه کرده اند و دیگر نمی خواهند بدون آن که بدانند کجا می روند با یک کوله بار راه بیفتند و مجبور به شروع کردن از صفر باشند. لذا می کوشند یک چادر و محلی برای برپا کردن و مقداری لباس و غیره بیابند. اما، صدها هزار تن دیگر امکان این تمهیدات را ندارند و به خصوص دیگر جایی یافت نمی شود. دوستان دیگری برای بررسی و شناسایی به المواصی، منطقه نزدیک دریا رفته اند که در آن صدها هزار تن در جستجوی یافتن یک تکه زمین هنوز خالی برای برپا کردن یک چادرند. انجام چنین کاری عملا غیرممکن است. زمین خصوصی ای که ما همراه با ۵ خانواده دیگر چادر خود را در دیرالبلح در آن برپا کرده بودیم هم کاملا اشغال شده است.

بنابراین، من «طرح جایگزین»ی ندارم. نمی دانم چه باید بکنم. دوست ندارم در اطراف خود، به خصوص در همسر و فرزندانم نگرانی و ترس ایجاد کنم. می دانم که صباح و دوستانم این مطلب را خواهند خواند. متاسفانه ما گزینه دیگری نداریم. درحال حاضر، تنها راه رفتن به جنوب راه ساحلی است که تردد خودرو در آن ممنوع است. اگرچه خودرو و بنزینی هم وجود ندارد. بنابراین، باید پیاده راه افتاد یا سوار گاری هایی که توسط حیوانات کشیده می شوند یا درشکه هایی که هنوز کار می کنند شد.

تنها راه ممکن اخراج خواهد بود

چیزی که مردم غزه را دچار ترس می کند این است که جایی برای رفتن ندارند. ارتش اسرائیل محله های شجاعیه، زیتون و صبرا را بمباران می کند و درحال محاصره شهر غزه از سمت شمال، جنوب و شرق است. در غرب هم دریا قرار دارد و از آنجا که مردم می دانند هیچ چاره ای ندارند، شماری از آنها ترجیح می دهند دستورهای تخلیه را رد کرده و در خانه خود بمیرند.

خیلی خوب می دانم که ما برسر یک دوراهی قرار گرفته ایم. یا جنگ پایان می یابد و یا برنامه اخراج به کشورهای خارجی انجام می شود. گزینه سومی وجود ندارد. اگر مجبور به رفتن بشویم، به رفح خواهد بود که جایی است که وزیر جنگ اسرائیل آن را «شهر انسان دوستانه» می خواند. این به معنای آن است که به یک اردوگاه وسیع بناشده بر روی ویرانه های رفح رانده می شویم که در آن نظامی ها چادرهایی با شرایط غیرانسانی برپا کرده اند. راه دیگر هم این است که کشورهای خارجی ما را به «دلایل انسان دوستانه» بپذیرند. اخراج تنها راه است. البته، از واژه های اخراج یا پاکسازی قومی استفاده نخواهد شد. گفته می شود که: «به این فلسطینی های بینوا که در شرایط وحشتناک زندگی می کنند، زندگی بهتری پیشنهاد می شود».

آری، پایان جنگ، که همه دنیا به ان چشم امید دوخته چنین است.

اسرائیلی ها برای اجرای این طرح منتظر یک بهانه هستند

حماس دربرابر نتانیاهویی قرار گرفته که مدام شرایط تازه ای برای توقف کشتارها تعیین می کند، اما در اطراف خود بیش از پیش می شنوم که مردم می گویند حماس باید از مذاکره با دشمنی که همه برگ ها را دردست دارد و حتی با موجودیت مردم غزه هم بازی می کند، دست بردارد. این مردم از خود می پرسند: «حماس برای بالابردن پرچم سفید منتظر چیست؟». حماس به عنوان یک جنبش چیزی برای از دست دادن ندارد. مردم غزه هستند که بهای کارهای آن را می پردازند. البته، در میان این مردم، پایگاه مردمی حماس هم وجود دارد. مشکل در این است که ما، عرب ها و به طور کلی «شرقی»ها، از روی تفرعن از پذیرفتن شکست های نظامی خود، به ویژه دربرابر یک اشغالگر، خودداری می کنیم. پس از بمباران اتمی هیروشیما، امپراتور ژاپن پرچم سفید را بالا برد و گفت اگر این کار را نکند هیچ ژاپنی ای باقی نخواهد ماند و ژاپن بدون ژاپنی ها بی معنا است. به همین ترتیب، فلسطین هم بدون فلسطینی ها باقی نخواهد ماند.

اما حماس به ایدیولوژی آزاد سازی فلسطین از راه مقاومت مسلحانه باور دارد. این جنبش از گروه های دیگری که پیش از آن به وجود آمده بودند، به ویژه فتح، که آن هم راه مقاومت مسلحانه را تجربه کرده بود، چیزی نیاموخته است. فتح شاید برای ایجاد یک حکومت فلسطینی در روزی در آینده، مقاومت مسلحانه را کنار نهاد، اما حماس همچنان بر این باور است که بالا بردن پرچم سفید به معنای این است که مقاومت شکست خورده و فلسطین هرگز آزاد نخواهد شد و فکر می کند که نمی تواند پایگاه مردمی خود را به توقف مبارزه مسلحانه متقاعد کند. بنابراین، ترجیح می دهد که کشتی با همه سرنشینانش غرق شود تا نتوان گفت که حماس به تنهایی شکست خورد و تسلیم شد و همه مردم در این شکست و تسلیم سهیم باشند. از این رو، ترجیح می دهد که سراسر نوار غزه ویران شود و همه مردم آن هم اخراج گردند. شوربختانه، این طرز تفکر هزینه زیادی برای فلسطینی ها داشته و می شد از همه آنچه که تاکنون رخ داده اجتناب شود. می شد از کشتارها اجتناب کرد. از روز نخست پس از ۷ اکتبر ۲۰۲۳ همه می دانستند که هدف واقعی جنگ، اخراج ۲.۳ میلیون تن جمعیت غزه است. اسرائیلی ها برای اجرای این طرح تنها به یک بهانه نیاز داشتند و نباید این بهانه به آنها داده می شد، به خصوص دربرابر دنیایی که ساکت است و ایالات متحده ای که به عنوان همدست همه حمایت های ممکن نظامی، مالی و سیاسی را از اسرائیل می کند.

مردم غزه هیچ تقصیری ندارند، تنها می خواهند دربرابر اشغالگری خاک فلسطین مقاومت نمایند اما با گزینه مبارزه مسلحانه همه می بازند. حماس خواهد گفت که تا آخرین دقیقه و آخرین تکه خاک مقاومت کرده ولی قربانی همدستی همه دنیا با اسرائیل شده است. این طرز فکر حماس می تواند عواقب وخیمی داشته باشد، چون فلسطین است که بازنده می شود. غزه یک شهر اسرائیلی و شاید هم یک «گردشگاه ساحلی» آمریکایی خواهد شد. همه از جمله حماس – حتی اگر نخواهد این را قبول کند- می بازند. از زمانی که حماس در غزه در قدرت است، همیشه اسرائیلی ها بوده اند که آغاز و پایان جنگ ها را رقم زده اند. جنگ سال ۲۰۰۹، هزار و دویست کشته داشت. در جنگ سال ۲۰۱۴ بیش از ۲ هزار تن کشته شدند. در جنگ سال ۲۰۱۹ هم صدها تن کشته شدند. ۱۷ سال است که نوار غزه تحت محاصره است و تقریبا چیزی به آن وارد نمی شود ولی حماس همیشه اعلام پیروزی می کرد چون قدرت و حمایت مردم را در دست داشت. شاید چنین بوده باشد، اما این بار دیگر حماس از حمایت مردم فلسطین برخوردار نیست.

دوراهی این است که یا موجودیت فلسطینی ها در غزه پایان می یابد و یا جنگ متوقف می شود. خطاب من به کسانی است که به نام ۲.۳ میلیون تن مردم غزه در خارج مذاکره می کنند. از آنها می خواهم درنظر داشته باشند که شکست یا پیروزی منوط به حفظ موجودیت فلسطینی ها است. به آنها می گویم که پایان بخشیدن به نبرد، با هر شرایطی که باشد، مایه خفت و خواری نیست چون رودرروی ما یک ارتش فوق العاده نیرومند است که هر روز ما را کشتار می کند. ما در قرن بیست و یکم زیر چشم های دنیا در وضعیت نسل کشی، پاکسازی قومی و قحطی زندگی می کنیم. تصمیم گرفتن برای کمی تنفس شرم آور نیست.

همه خوب می دانیم که فلسطین روزی آزاد خواهد شد. همه خوب می دانیم که عدالت روزی برقرار خواهد شد و فلسطینی ها به حقوق خود دست خواهند یافت. تاریخ، منطق و طبیعت گواه این است که بی عدالتی برای همیشه دوام نمی آورد. اما در انتظار آن روز، باید آنچه که داریم را حفظ کنیم. باید بین شجاعت و عقلانیت تمایز قائل شویم. گاه عقلانیت نشانه داشتن شجاعت زیاد است. عقلانیت متوقف شدن، حتی با دانستن این که به عنوان جنبش مقاومت خواهیم باخت ولی سرانجام برنده خواهیم شد چون فلسطینی ها در سرزمین فلسطین باقی می مانند. می توان بازسازی کرد، چنان که پیشتر بارها این کار را کرده ایم. تنها واقعیت حفظ موجودیت و باقی ماندن در خاک فلسطین یک پیروزی بزرگ خواهد بود.

اما، اسرائیلی ها خیلی خوب می دانند که خطر واقعی برای موجودیت اسرائیل فلسطینی ها هستند و به این خاطر است که با هر وسیله می کوشند ما را از خاکمان در غزه یا ساحل غربی رود اردن اخراج کنند. آنها خیلی خوب می دانند که اشغالگر سرزمینی هستند که به آنها تعلق ندارد. باید به این خونریزی ها پایان داد. این یک پیام برای حماس است. حتی اگر نتانیاهو در آخرین دقیقه شرایط را تغییر دهد مسئله مهمی نیست. او طرف قویتر است و شرایط خود را تحمیل می کند. ما با پذیرفتن این شرایط پیروز می شویم. دیگر اخراجی در غزه یا ساحل غربی رود اردن در کار نخواهد بود. دیگر نتانیاهو بهانه ای برای اخراج ۲.۳ میلیون تن و الحاق غزه به اسرائیل نخواهد داشت و فلسطینی ها در این خاک باقی خواهند ماند.